حافـــــظ اگر از غزل، تو حافظ شده ای در مهد هنـــــــــر امیر و واعظ شده ای
خرم شده ای به شعر ناب از قـــــرآن نازم به تو شه که خود محافـظ شده ای
ای شــــــــــــــــیخ کبیر گفتمان ادبـی کی ملتمـــــس چنین عرایض شده ای
حافـــــظ اگر از غزل، تو حافظ شده ای در مهد هنـــــــــر امیر و واعظ شده ای
خرم شده ای به شعر ناب از قـــــرآن نازم به تو شه که خود محافـظ شده ای
ای شــــــــــــــــیخ کبیر گفتمان ادبـی کی ملتمـــــس چنین عرایض شده ای
گفت پیری رو به من درخواب دوش
"از یم آزادگـــــــــــــی عزت بدوش
منت ازغیر خـــــــــــدا آسان مگیر
تانگیری بارذلــــــــــــت را به دوش
با نام ایــــــزد و الـــگوی آل پنــــــج عـــــرض ادب کنم از محــــفل ترنج سیل درود هنــــرگونه زین نشـست بر عارفان و ادیبان بـسان گـــــــنـج
من ازتو بیزارم!
بگذاربروم.
اقامتگاهی که حتی یک آن دیگر را نمی توان پنداشت.
شاید حین نوشتن باید جل و پلا سم را جمع کنم.
نکند این نکته هم ناتمام بماند؟
لطفا"...!
ما گم نشویم اگرچه قارون بشویم
یا هم سفر کلیم و هارون بشویم
گر ساقی و مطربی وگر باده فروش
باید که مرید اصل قانون بشویم
مـــاه بر پرده ی شب روشنی انداخته بود
شب ظلمت رمق ازچهره ی خودباخته بود
این هم از پرتو خورشید به ما می تابید
ورنه مهتاب زخود یک شبحی ساخته بود
جهان را کی بدین امید می بود
طلوعی چون دوتا خورشید می بود
ز خـــلق کــایـــنات از روز آغـــاز
مــــحـــمــــد لایــق تمجید می بود
"""""""""""""""""""""""""""""""""
یک شعر دگر ز نام احمد خوانم
زان جلوه که جز خدا ندارد خوانم
ای زیور آسمان و خورشید زمین
اذنی بدهید که یا محـمـد خوانم
من به مهمانی ماه و به تماشای بهار آمده ام
بهـــر جویــــا شدن از حــــال نگـار آمده ام
گر چه این خانه بسی دور و رهم خاکی بود
بـــاز بــا روی مـــبـــرا ز غـــبـــــار آمده ام
هنگام غروب متولد میشوم!
و گونه برخاک می سایم
چراغ مطالعه خاموش,
زمان پاسخگویی است
کلید جستجو را بیاب
دوباره کلیک کن
حالا همان انگشت را خوب نگاه کن
این یک نشانه است
آنها باور نمی کردند
دوربین ها نظاره گرند
و تو دوباره می آیی...
هستی ات افشا .وصدای قلبت مرور میشود
خودت را ببین
بپا دچار خودبینی نشوی ...و...دوباره....
اهل جهان و خرد و فهم هوش
امت اسلام تماما" به گوش
این خبر از جانب ایزد رسید
هر که پذیرفت به مقصد رسید
حیدر کرار امــــام شما ست
مجری احوال و زمام شماست
دین محمد به علی کامل است
هرچه نبی بود علی شامل است
دست به دامان علی زن که او
مایـــه ی عــــزت بـود و آبرو
ادامه دارد
راهی به مصاف عقل وبرهان زده ایم
حـق می نبود که داد هر آه زنیم
چون بوسه به آیه های قرآن زده ایم
تعداد صفحات : 3