گاو امروز ستم دیده تر از دیروز است
گرچه تن پرور و شــــــــیر افروز است
خدمت خویش طبیبان و غلامان دارد
همه امراض تنش چاره و درمان دارد
می خورد ذرت و افزودنی غیر مجاز
بسکه آذوقه زیاد است به لب داردناز
ولی افسوس چه سوداین همه دارایی و بزم
که نه آسایش شب دارد و نی حیطه رزم
بی خبر مانده ز القاح بزاید فرزند
غم زاییدنش افزون تر و کودک در بند
شیر مادر خورد آن کودک محزون با سطل
فقط این دایره دارد خور و خوابیدن وقتل
نه ز گوساله خبر دارد و نی خانه صفایی دارد
نه دگر همسر او مهر و وفایی دارد
(طفلک بیچاره )