به سال پانصد و هفتاد میلاد
فلک را نور احمد روشنی داد
ربیع الاول و آدینه هنگام
طلوع آفتاب و ماه همگام
سحر از هفده این ماه طی شد
زمان با مقدمش سیراب می شد
زمین روشنتر از هفت آسمان گشت
ملک بر سیل رویش بی امان گشت
تلالو میکند مهتاب شرقی
به تاق آسمان تابید برقی
به سیمایش بشارت فاش می بود
ملک زان جلوه اش بر کاش می بود
مسیحا دم ز اسماعیل و آدم
به سیما به ز یوسف بود خاتم
به هنگام ولادت ذکر حق گفت
ته لوح سینه شرحی بی ورق گفت
به رخسارش وقار وموج لبخند
به لب الاه اکبر بود الحــــمد
به پاس نخبه تندیــــس آدم
زمین را بوسه زد ابلیس آندم
زشوق خاـتــــم آدم می ستایید
به فرمان خدا بی وقفه تایید
به اعجاز آمد این مولود مکی
به معصومیت وی نیست شکی
زخواب موبدان وتاق کسری
ز نورسیرت و زرفای اسرا
زآب ساوه تا آتشگر فارس
نوید از مصطفی بود ایهاالناس