مردان فولاد خیز

به نام خداوند بخشنده مهربان

پدید آور آب وخاک از نهان

سلامی به گرمای دلهای پاک

به صنعت گران اندرین اب و خاک

به ذوب آهنیهای دشمن ستیز

به بازوی مردان فولاد خیز

زبنیاد ذوب آهن اصفهان

بیان ساده گویم به گفتار نظم

به سال چهل چارو آهنگ کوس

توافق نوشتند ایران وروس

که این صنعت آید به ایران زمین

به رزمایش مردم آهنین

به تاسیس واجرا درآمد سرشت

به سال چهل شش بدین رونوشت

مهیا شداز خاک لنجان طبس

رهید از خموشی  وباد عبس

چو هنگامه سال پنجاه شد

مذاب از پی کوره همراه شد

سر آغاز دیماه پنجاه ویک

خبر داد از خط تولید پیک

به طبخ آورریم سنگ ناپخته را

زنیم با عمل حرف نا گفته را

به بازو هنر را نمایان کنیم

عرق بر جبین سیل باران کنیم

زمعدن برون آید آهن زسنگ

بسی رنج باید که مزدی به پنگ

پس از دانه بندی کل مواد

زند کوره بر ذوب آهن نهاد

شود کوره با کک حرارت پژوه

چو سیلی روان آید آهن ز کوه

به واگن روان بهر احیا شدن

به سرباره پوشانده ذوب از چدن

چو کنورتور و میکسرش آورند

به اقلام کیفی بر آن داورند

چو فولاد مرغوبش آید پدید

به نامش  نهند مهر ذوب الحدید

کنون بهر شمش آورندش به کار

بسی قاب آکنده و آشکار

برون آید از قلب آن شمش داغ

بگیرد ز خط نوردان سراغ

در آن عرصه پر لهیب نورد

بگیرد پی شمش و غلطک نبرد

پو از بین غلطک گریزان شود

ره آورد زحمت نمایان شود

هم اکنون بود نوبت آزمون

بود هفده صفر بیست وپنج راز گون

کشش ضربه و خم پرس ایکس ری

در این آزمایش خطا هیچ نی

ز تیر آهن و میله گرد آرماتور

فرا ترز بار هزاران شتر

زخاموت وریل و اچ و ناودان

زنبشی در این صنعت جاودان

پدید آید و سوی بندر شود

بنا ساز صدها سکندر شود

زاقلام ارزنده و خرد وریز

فراورده های دگر هست نیز

زقطران و پالایش ضایعات

چه از کود وسرباره ضایعات

زهکتار هجده هزاراز فضا

به سبزی گراییده ایم ازقضا

به دنیا نمادین شد این کار زار

که این نسخه باشد یکی از هزار

ایزو مهر تندیس و نقش بلور

نشان هویدا زآفاق دور

عطایی هم از ساکنان کچو

به یک مثنوی زد ره جستجو

به پایان سپاس از من کارگر

به صنعت گر وجمع ایثار گر